سلام من برتوای تن خسته ...سلام من برتوای خون ریخته ...باز لرزید… تمام جانم ، با او لرزید… با او که کودکش رازیر آوار جستجو می کرد...با او که صدای نفس‌های مادرش راهنوز می‌شنید..با او که پدر را میان سنگ‌هاجستجو می‌کرد..هر چند که نمی توانم تسلی دل داغ دیده ی آنها باشم؛اما برایشان صبر می خواهم. هیچ چیز جز صبر و زمان نمی تواند این دل داغ دیده را آرام کند...تشکرویژه‌از‌آقای‌نصاری‌ازمنطقه ویژه شرکت پتروشیمی فجرکه همیشه بعدازکارتشریف‌میارن‌برای کمک رساندن به بچه ها
ژانر:

پاسخ به

×