مصطفی بهشتی عضو نجات یافته از فرقه رجوی با انتشار کلیپی قسم خورد پیرو عهدی که با خود گذاشته هیچ وقت تسلیم روزگار نشود. به گزارش فراق، مصطفی در این کلیپ با اشاره به افسوس خود از این که نتوانست قبل از درگذشت مادر با وی صحبت کند، از غم فراق و جنایت رجوی در حق برادرش خواند. مادر مهربانش سال ها به انتظار «مصطفی» نشست تا بلکه بتواند روی پسرش را دوباره ببیند ولی سران فرقۀ تروریستی رجوی هرگز به مصطفی این اجازه را ندادند تا با مادرش حتی برای چند ثانیه، تماسی داشته باشد. بعد از اینکه مادر مصطفی به رحمت خدا رفت سران فرقه تا مدت ها این خبر را به وی نمی‌دادند زیرا بیم آن را داشتند که این خبر منجر به جدایی مصطفی شود. مصطفی بعدها از روش های دیگر متوجه شده بود که مادرش درگذشته است. مصطفی در آن هنگام ابتدا به روی خودش نیاورد که از فوت مادرش مطلع می باشد. او با زیرکی و هوشیاری دست به یک ابتکار زد. با یک ترفند مسئولین فرقه را زیر فشار گذاشت که می خواهد با مادرش تماس بگیرد. مدام فشار می آورد تا سران فرقه رجوی به خواسته او تن بدهند. خواستۀ مصطفی بسیار منطقی و بر حق بود. او خواستار تماس تلفنی با مادرش بود ولی فرقۀ رجوی همین را هم برنمی تافت زیرا تحمل یک تماس مادر و فرزند را نداشت. فرقه به خوبی می‌دانست که اگر حقیقت را بگوید مصطفی به هم خواهد ریخت و احتمال خروج از تشکیلات را دارد بنابر این ریسک نکرد و اجازۀ تماس به مصطفی ندادند و اینگونه بود که زمینه‌های اعلام جدایی و خروج از تشکیلات مرگبار درون مصطفی جوانه زده و وی با اعلام خروج خود فرقه را غافلگیر نمود. مصطفی که با دیدن این حجم از تناقض، دروغ گویی و بدکرداری به شدت به هم ریخته بود دیگر تصمیم نهایی را گرفت. تصمیمی که سال ها قبل باید گرفته می‌شد. تصمیم به خروج از تشکیلات سرکوبگر رجوی یک پوسته شکنی اساسی می‌باشد که مصطفی آن را انجام داد. لازم به توضیح است که برادر بزرگتر مصطفی یعنی مرتضی، پیش‌تر از او در تشکیلات مخوف رجوی جای گرفته بود. او در عملیات ارتش عراق در ۱۹ فروردین سال ۱۳۹۰ در اردوگاه مرگ اشرف توسط گلوله کشته شد. در آن هنگام مصطفی نیز در یک درگیری فیزیکی با ارتشیان عراقی از ناحیه سر به شدت مجروح شد و به بیمارستان منتقل گردید و مدت ها درگیر این آسیبی بود که به سرش وارد آمده بود. بی تردید شب تیرۀ رجوی رخت بر خواهد بست و صبح بهاران و پیروزی خانواده‌ها طلوع خواهد نمود.
ژانر:

پاسخ به

×