پارت۹ سم حقه باز :خیلی خب وقتی اون باب اسفنجی رو بهش میدم و جای گنج رو بهت میگم فردا صبح باب اسفنجی :من آماده کار هست اقای خرچنگ :برو سر کارت باب اسفنجی رفت کارش و دید سندی آمد باب اسفنجی :او سندی است چند وقت ندیدمش سندی :سلام باب اسفنجی ۳روز ندیدمت کجا بودی باب اسفنجی :داشتتانش طولانی است من الان سر کارم هستم نمیتونم کارته بازی کنم سندی:خوب ۲ساعت باید بریم به یک ورزشگاه کاراته وقت گرفتم میخوام سربه فنی ات کنم باب اسفنجی : نمیتونم من سر کار هستم سندی : نمیتونم وقت گرفتم باب اسفنجی: پس کی کار منو انجام بده پاتریک : سلام باب اسفنجی من انجام میدم باب اسفنجی :تو حرف مارو گوش میکردی ولی باید اقای خرچنگ اجازه بده باب اسفنجی و پاتریک رفتن به دفتر اقای خرچنگ باب اسفنجی : اقای خرچنگ میشه وقتی من نیستم پاتریک کار منو انجام بده اقای خرچنگ تو کجا با اجازه کی میخوای بری باب اسفنجی: من میخوام به یک ورزشگاه کاراته برم و با سندی کارته بازی کنم ولی نمیتونم نرم چون سندی وقت گرفته اقای خرچنگ : خوب میتونه ولی بدون دست مزد پاتریک :نه اصلا من دست مزد اقای خرچنگ :من شوخی نکردم پاتریک: خوب منم شوخی نکردم باب اسفنجی : حالا میتونم با سندی برم اقای خرچنگ: باش برو سندی : اجازه داد باب اسفنجی : اره بیا بریم باب اسفنجی و سندی رفتن ورزشگاه اقای خرچنگ : خوب پاتریک برو سر کارت پاتریک :باش قربان سم حقه باز: باب اسفنجی تو این ورزشگاه داره با دوستش کاراته بازی میکنه کاپیتان ماهی طلایی: نقشه ات چیه سم حقه باز: من میرم کجای گنج از باب اسفنجی بفهمم سم حقه باز در فکرش: من میرم کجای کنج پیدا کنم و به کاپیتان ماهی طلایی دروغ میگم تا کنج رو پیدا کنم سندی : خوب بازی شروع شد بخاطر امتحانام این پارت کم بود پارت بعد ۸لایک پارت بعد تعداد پارت ها دو رقمی میشه

پاسخ به

×