«در طول هشت سال دوره احمدینژاد، ما مواد کافی برای ساختن هشت بمب اتمی را در اختیار داشتیم اما اقدامی نکردیم». چارلی رز، با شنیدن این جملات ظریف، بهتزده میشود؛ آنهم در میانهی گفتگو دربارهی آمادگی ایران برای مشارکت با آمریکا و تخریب دیوار بیاعتمادی. گویا دقیقاً بر سر بحث از اعتماد متقابل است که باید پای قدرت را به میان کشید و امکان تهدید را حفظ کرد. این حقیقتی کتمانناپذیر است که در شرایطی که مقولهی امنیت، بیش از هر زمان دیگری، وابسته به ملاحظات مربوط به امنیت جهانی و امنیت همگانی است؛ اعتماد متقابل نیز نه با غفلت از امکانهای کسب قدرت، بلکه تنها با حفظ مسئولیت در قبال امکاناتی که برای هرچه قدرتمندتر بودن، در دسترس است حاصل میشود. ظریف به چارلی رز از جمهوری اسلامی، همچون یک قدرت بزرگ، تهدیدگر اما مسئولیتپذیر میگوید و در مقابل و با زیرکی، پای اسرائیل را نه به عنوان موضوعی اختلافبرانگیز میان ایران و آمریکا، بلکه به عنوان بازیگری غیرمسئول که امکان هرگونه مفاهمه بر سر اعتماد و امنیت در دنیا و خاورمیانه را سلب کرده است؛ به میان میکشد. مقولهی اعتماد، هرگز از مقولهی قدرت، مجزا نیست. میان کنشگران فاقد قدرت، هرگز مسألهی اعتماد، موضوعیت نخواهد یافت. آمریکا باید بتواند به ایران اعتماد کند. این روزها که به سرنوشت برجام از آغاز تا کنون نگاهی میاندازیم، این گفتگو در ذهنمان چنین چیزهایی را به ذهن متبادر میکند و حالا که دوباره آمریکا به میز مذاکره بازگشته است، اعتماد ایران نیز باید جلب شود، چون زبان آمریکا، همچنان زبان تهدید و زبان قدرت است. تهدید، پایان مناقشۀ اعتمادسازی نیست، بلکه لحظۀ آغاز آن است. هرچه باشد موضوع مهم این است که در آمریکا همچنان مناقشه بر سر آینده است. آیندۀ جهان. و آیا ما اینبار هوشمندانهتر از قبل رفتار خواهیم کرد؟
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت