در داستان، دختری به نام کیمیا عاشق پسری به نام بهنام از همکلاسی‌هایش می‌شود. او بهنام را به خاطر خوش‌قلبی و هوشمندی‌اش دوست دارد و همیشه تلاش می‌کند تا بهنام را در مدرسه یا در فعالیت‌های گروهی که در آن‌ها شرکت می‌کنند، کمک کند. اما بهنام که احساسات خاص خود را دارد، ابتدا به احساسات کیمیا جواب مثبت نمی‌دهد. این موضوع باعث ایجاد تنش و دردسرهایی برای کیمیا می‌شود. اما آیا عشق و صبر کیمیا به نهایت می‌تواند بهنام را متقاعد کند؟

پاسخ به

×