مثل همیشه من اول بیدار شدم.موقع بیدار کردن رفقا یکی میگه: محمدرضا قرار بودکه من بیدارکنم، باز زودتر بیدار شدی؟اون یکی میگه بزار۵دقیقه دیگه بخوابم!؟می دونم که همه تجربه این ۵ دقیقه رو داشتن.خلاصه لیلی رو آتیش زدم و رفتم دنبال بچه ها.یکی چشماشو می مالید و اون یکی همچین خمیازه می کشید که کل ۳۲ تا دندونش دیده میشد.برنامه از این قرار بود که بریم به یکی از روستاهای شهرستان مرند بنام عیش آباد، که ظاهرا ته دل روستا یک آبشار زیبا و دیدنی هست.بعد از اینکه صبحانه رو در ...

پاسخ به

×