( آرمین و دکتر و پرستار سر میرسند) دکتر: آزمایشات رو چک کردیم، این سقط نمیشه آدریانا: غلط میکنین سقط نمیشه:/ میکاسا: راه دیگه ای نیس؟ پرستار: متاسفانه نه دکتر: ب جا من حرف نزن اسکل:// پرستار: چشم دکتر: نخیر راه دیگه ای نیس مبینا:(تلویزیون اتاق را روشن کرد) (سیلیم، سیامیک اینصیری هیستیم) لیوای: این سیامکه مارو بلعید اه خاموشش کن دگه://// مبینا:(تلویزیون را خاموشید) «1سال بعد» میکاسا: آرِمیــــــــــــــــن ارمین:ها ها چیه؛ وای ترسیدم'-' میکاسا:( در حالی که دستش رو شکمش بود) فک کنم دیگه وقتشه!#_# ارمین: اها... خو الان میبرمت بیمارستان (و در بیمارستان) میکاسا:(جیــــــــــغ) ارمین: تحمل کن میکاسا ಥಥ ((پس از ۱ ساعت جیغ بنفش نوزادی شنیده میشود)) آرمین: خدای منـ ಥಥ ارن: گفته باشم من نکردم حالا بزرگ تر میشه میفهمین جان: خو حالا...:/ لیوای:ارن سیصد بار گفتی بسه دگه://// پرستار: ببخشید... ارن: بله پرستار: من کم کم دارم اخراج میشم، اگه مشکلی نی بیام عضو گروه شما شم... ارن: بله... ولی من نمیتونم تصمیم بگیرم، دست راست اقای اسمیت جان هست، همین پسره که شبیه اسبه...:/// جان: خفه پلیز...:/ ارمین: ارن از اون روز که پی بردیم جان شیبه اسبه خیلی وقته رد شده، بس کن:/ ارن: ب من چه شبیه اسبه:// پرستار: لطفا به این یارو اسمیت زنگ بزنید:/ لیوای:بزنگ:/ جان: الان میزنگم... (اروین-بله جان-عضو جدید میپذیرید؟:/ اروین-پسر یا دختر جان-دختر:/ اروین-عاو:// بازم دختر... باشه امروز وقت داشتی بیا استخدامش کن جان-چشم... کاری باری؟ اروین-از طرف من بچه میکاسا رو ببوس:/ جان-میسپارمش به محیا:/ خدافس:// اروین-باشه خدافس:///////) جان: خب، اسمت؟ پرستار: اتی...( همین بود دیگه؟همینو بهت قول
 3 سال پیش

پاسخ به

×