اید یک بار به خاطر همه چیز گریه کرد...
آن قدر که اشک ها خشک شوند
باید این تن اندوهگین را چلاند
و بعد دفتر زندگی را ورق زد به چیز دیگری فکر کرد
باید پاها را حرکت داد
و همه چیز را از نو شروع کرد...
چقدر باید بگذرد تا آدمی بوی تن کسی را که دوست داشته از یاد ببرد؟ و چقدر باید بگذرد تا بتوان دیگر او را دوست نداشت؟
کتاب من اورا دوست داشتم
آنا گاوالدا
متن خوان: علی باقرزاده
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت