چند روز بعد
جونگ کوک: دکتر واقعا ات مرخص میشه
دکتر: بله
جونگ کوک: یهو
ات: ها مرخص شدم که تو اذیتم کنی آقا
جونگ کوک: حالا
ات: خودمدمیرم با تاکسی نمی خود تو منو ببری
جونگ کوک: نه
جونگ کوک ات رو دهنشوگرفتم و بردش یواشکی تو ماشین
و چشماشو بست
ات رو پرت کرد توی اتاق و درو قفل کرد
جونگ کوک:الو تهیونگ کجایی؟
ته:سلام کوک چی شده کاری ازم می خوای
جونگ کوک:آره خوبشم
ته:اخجون حالا میام
جونگ کوک:زود زود
ته رسید
کوک:سلام تهیونگ
ته:سلام حالا کارمون چی هست
کوک:باید ات رو اذیت کنی و یهو زجرش بدی
ته:کار خودمه
جونگ کوک:برو
ات:برق ها رفت؟
ته با صدای یواش.میگفت ات
ته:ات تو نمیمیری
ات:تو کی هستی خودتو نشون بدم عوضی
ته:خانوادتو میکشم حالا حالا باهات کار دارم
ات ترسیده بود
ات:تروخدا خانوادم رو کاری نداشته باشه
ات:اگر پیدات کردم پوستتو می کنم
ته:ات میمیره ات میمیره
ات:من همیشه زنده می مونم
ته رفت و چراغ ها روشن شد
جونگ کوک:کار تموم
ته:کار تموم شد کوکی
جونگ کوک درو وا کرد موهای ات رو گرفت و پرتش کرد تو دیوار
جونگ کوک:تو دیگه ازم فرار نمی کنی (با داد گفت)
ات:اه موهامو ول کن روانی
ات:هه تو
جونگ کوک کتکش میزد
ات:بس کن (با داد)
تا پارت بهد بابای
لایک کن
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت