your browser not support this video

اين قطعه مربوط به مراسم شب سوم اجتماع عظیم عشیره عاشورا در سال ۱۴۰۰ مى‌باشد كه در پادگان ۰۶ ارتش جمهوری اسلامی ایران اجرا شده است.براى دسترسى به آثار حاج محمود کریمی، می‌توانید به پايگاه اطلاع‌رسانی فطرس مراجعه نمایید. متن شعر:گونه‌هام لبریز دردهصورتم برنمی‌گردهطرف نیزه‌ی سرتندارم وقتی صداتواز روی نیزه نگاتوبرنگردون از دخترتعمو؛ عمو؛ عمو موهام رنگش پریده مثل موهاتبابا؛ بابا؛ بابا می‌زد و می‌گفت اینم هدیه‌ی باباتتو زجر کشیدی، وقتی منو زجر روی خاکا می‌کشیدمن زجر کشیدم، وقتی منو دنبال تو هر جا می‌کشیدمی‌برد منو یا با لگد یا می‌کشیدمن زجر کشیدمتو زجر کشیدیتوو محلّه ی یهودیخدا رو شکر که نبودیموقع سنگ و هلهلهاز هر سویی می‌رسیدناز دست هم می‌کشیدنموهامو زجر و حرملهمنو زیر لگد‌ها ندیدی خدا رو شکر رو نیزه باباسرم؛ سرم؛ سرم درد می‌کنه از اون‌دقیقه تا به حالابا اشک دیده، عمّه می‌گه توو چشم همه زیبا شدمقدّم خمیده، با سیلی زجر از روی خاکا پا شدمحالا دیگه مثل مادرت زهرا شدمرنگم پریدهرنگت پریدهمیزد با سیلیاون خیر ندیدهدور دیده چشم بابامودرآورد گوشواره‌هاموبا سیلی زجر از توو گوشمدلم از هجر تو خونهتووی بازی زمونهنشد یادت فراموشمنفس؛ نفس؛ نفس می‌زنم و حسین‌حسین می‌گم هنوزمهنوز من از خداحافظی آخر تو دارم می‌سوزموقتی می‌رفتی، من خواب تو رو توو خیمه داشتم می‌دیدماز خواب نازم با بوسه‌ی آخر تو کاش می‌پریدمکاش‌کی که تو رو توو بغلم می‌کشیدماز خیر بوسهآخر گذشتمآخر یتیمیشد سرگذشتم