your browser not support this video

کاش ای تنها امید زندگی می توانستم فراموشت کنم یا شبی چون آتش سوزان دل در مزار سینه خاموشت کنم کاش چون خواب گران از دیده ام نیمه شب ها یاد رویت می گریخت مرغ دل افسرده حال و بسته پر از دیار آرزویت می گریخت کاش احساس نیاز دیدنت از وجودم چون وجودت دور بود در دلم آتش نمیزد آن نگاه کاش آن شب چشم هایم کور بود کاش از باغ خوش رویای تو دختر اندیشه ام پر میگرفت فارغ از اندیشه ی هجران و وصل زندگی بی عشقت از سر میگرفت کاش آن شب در گلستان خیال ای گل وحشی نمی چیدم تو را تا نسوزم در خزان آرزو کاشکی هرگز نمی دیدم تو را کاشکی هرگز نمی دیدم تو را کاشکی …