ا/ت:
بعد از اينكه كوك رو رسوندم رفتم خونه
تمام انرژيم رو جمع كردم تا شاد شاد باشم رفتم تو خونه
ميا و جين هو داشتن فيلم ميديدن متوجه حضورم شدن و اومدم سمتم
ميا-ا/ت حالت خوبه
+اره خوبم فقط يه سرم بهم زدن
جين هو-مطمئني خيلي پوكري
+نه خوبم يه خورده استراحت كنم بهتر ميشم
جين هو-راستي ما تو راه كه اشتيم برگشتيم يه اتفاق خاص افتاد
+چي شد
جين هو-تو كه بيهوش شدي تهيونگ منو ميا رو رسوند
+خب
جين هو-اونوقت توراه
+ميگي جون به لبم كردي يا نه
تهيونگ به ميا پيشنهاد داد كه دوس دخرش باشه
انگار از ن شار
شده بدم روم رو كردم به ميا و گفتم
+خب تو چي گفتي
ميا-خب..خب ...منم قبول كردم
ميا كه ايون گفت شرو كردم به كل كشيدن
جين هو- داري چيكار ميكني
+دارم كل ميكشم
جين هو-كل چيه
+همين كه من كشيدم
ميا-تو كه چيزي رو نكشيدي
دوباره كل كشيدم و گفتم
+همين كاري كه من كردم رو بهش ميگن كل كشيدن
جين هو كوسن مبل رو به طرفم پرت كرد و گفت
جين هو- ادا موغول ها رو در مياره
+برو بابا
خسته كتم رو برداشتم رفتم تو اتاقم
لباسام رو عوض كردم خودمو پرت كردم رو تخت
همين كه چشم هام رو بستم چهره ي كوك اومد جلو چشمام
لبخنداي خرگوشيش
چشم هاي درشتش
لبهاي صورتيش
و همين باعث شد قلب من ضربان بگيره
نميدونم اين حس چي بود
گرم گرم و شيرين شيرين
اينقدر شيرين كه نه ميتونم تنفش كنم و اينقدر داغ كه نميتونم قورتش بدم
خدايا چي داره سرم مياد پس اون ا/ت سرحال و پر انرژي چي شد
با فكر كردن به همبن ها چشم هام گرم شد و خوابيدم
با اين كه امروز تعطيل بود بازم زود بيدار شده بودم
از تو تختم بلند شدم
دست و صورتم رو شستم و با لباس هاي خواب رفتم پايين
با ميا و جين هو صبحونه خوردم و گفتم
+امروز كه مدرسته نداريم...مدرسه نداريم ...كسي برنامه اي نداره
ميا-نه م