پارت چهارم
من یک رئیس جمهورم
(پرش زمانی)
ا.ت:الان فقط دو روز مونده تا بگردم ایران اه چه زود گذشت تو این مدت کلی با کوک تمرین کردیم باهن تو پشت بوم و پارک تمرین میکردیم چند بار باهم رفتیم کافه و کیک خوردیم فردا هم تولد کوکیه(راستی ارمی تولد کوکی هم مبارک ۱۰شهریوره)نمیدونم براش چی بگیرم از صبح تا الان(ساعت ۲ ظهر)دارم تو پیجا دنبال یه چیزی میگرم که براش بگیرم وای این جاکلیدی عه چگدر خوشگله همین رو براش بگیرم عه تو سئوله که پس تا فردا صب تحویل میدن همین رو سفارش میدم
شب بعد از شام
زینگ زینگ
خاله:ا.ت برو ببین کیه داره در میزنه خاله جون
ا.ت:چشم خاله
عه سلام کوک چیزی شده
-هیچی فقط فردا تولدمه گفتم تو رو هم دعوت کنم
+عه واقعا نمیدونستم(اره جون عمت)حتما میام
_ممنون از ساعت ۷ عصر تولد شروع میشه ولی میشه تو یکم زود تر بیای تا خونه رو اماده کنیم چون مامانم فردا کلا شیفته
+او باشه حتما پس ساعت پنج میام یکمم تو خونه چیز میز داریم چند تا دسر درس میکنم
_خیلی ممنون فردا منتظرم خداحافظ
+خدا حافظ
فردا ساعت هشت صب
ا.ت:اره اره باید برید سمت چپ طبقه دوم (پایان تماس تلفنی)
اقا:بفرمایید بسته تون
ا.ت:خیلی ممنون بیته رو گرفتم و در رو بستم کادو کوک بود برداشتمش و گذاشتمش تو یه جعبه کادو کوچیک و یه لباس مناسب برا تولد انتخاب کردم
پایان پارت چهار
انچه خواهید خواند
تولدت مبارککک......خیلی ناراحت شدم.... بهتره به کوک پیام بدم......کوک کوک چرا جواب نمیدی هی کجاییی پسر چرا به پیام هام جواب نمیدی