که یهم پنجره صدا داد و باد زد به پرده و کلید نداختن تو در. ( علامت مین سو/)
/جیغغغغغغغغغغغغغغ
یهو درد بدی پیچید تو شکمم و فقط جیغ میزدم و کوک و صدا میکردم که کوک و مامان و بابام اومدن بالا سرم و زنگ زدن اورژانس (کوک با مامان و بابای سولار باهم رسیدن دم در) اورژانس اومد و من و گذاشتن رو برانکارد و بردن تو ماشین و بردنم بیمارستان من از درد بی حوش شدم تو ماشین
کوک:
دم اتاق عمل راه میرفتم و دعا میکردم که یهو صدای گریه بچه اومد انقدر خوشحال بودم که اشک از چشمام سرازیر شد
(یک ساعت بعد)
داشتم با بچه ها بازی میکردم که سولار اسمم و صدا زد و دوقلو های قشنگمون و نشونش دارم اسمشون چی باشه °جک و جکسون یاااا کوک اینا اسم پسرن دوتاشون باید یه اسم دختر باشه یه اسم پسر °خوبببب.... سِلا و جک چطوره?! وایی کوک خیلی خوبه
(سال بعد)
(علامت سِلا _ علامت جک+)
سولار:
داشتم غذا درست میکردم و کوک هم رفته بود ماموریت دلم براش یه زره شده بود که یهو یکی بغلم کرد و زلم ترکید و جیغ کشیدم و ملاقه خورد تو سر کوک یاااا کوک کی اومدی یه تقی توقی صدایی زلم ترکید سرت درد گرفت کورشم ببخشید وقتی یهو بیای همینه ببخشید اخ کوک خوبی °یکم نفس بکش خفه شدی اره خوبم یهو پریدم بغلش +اینژا بشه وایسیبه(یعنی اینجا بچه وایساده) هممون خندیدیم °شما چرا تیپ زدین +داشتیم بازی میکردیم
تو این چهار سال اتفاق های زیادی افتاد مثلا نامی و مونبیول با هم ازدواج کردن و یک دختر کوچولو 2ساله درارن و مین سو و تهیونگ هم با هم قرار میزارن خواست ازدواج کرد و کلی اتفاق دیگه:)
*در پایان، تعداد سالهای زندگیتان اهمیتی ندارد. آنچه مهم است، زندگی جاری در خلال این تعداد سالهاست.*
پارت 7 و اخر
اومید وارم خوشتون اومده باشه ببخشید اگر بد بود چون اولین