گفتی : دلیل ... ؟
گفتم : تو ... !
لامصب دلبر نبود که،
آشنایی با هنرهای تجسمی بود.
لباش خاورمیانه،
سیبهی گلوش ارتفاعات کردستان،
یه تنه آسیارو بردهبود آمریکا
خندههاش خنده نبود که،
چاهِ نفت بود، قیمتی بود . .
من بهش گفتم ببین من و تو
میتونستیم
مدل ثابتِ جلدِ مجله جوانان شیم
تو با یه دامن قرمز بشینی رو پیکان جوانان،
من با یه پاچه گشاد و همین سیبیلا و
دوغِ آبعلی به دست و یقهباز،
تکیه داده به کاپوت ماشین؛
اگه این سالا به دنیا نمیومدیم و
اون سالا به دنیا میومدیم . .
••••
پلی شه-
از همون دکلمهخوانی هست که پگاه میدوسته:)
اونجایی که میگه؛
حالا من باید برای چشمهایت "و ان یکاد" بخوانم:
"و یَقولونَ اِنَّه لمَجنون"
مجنون منم اینروزها در میانِ میانوعدههای جنون.
شایدم اونجا که میگه؛
"من رو حرفم هستم، اما نه اینکه بگم ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد نه نه حاجی تابستون کوتاهه میخوریم برف پارو .. من رو حرفم هستم، ایمان بیاوریم به کسی که میماند. ."