your browser not support this video

ترانه دامن‌کشان ترانه‌سرا: حسین غیاثی سلام ماه بلند مغرور ببین مرا بیقرار کردی تمام دارایی ام دلم بود که پای آن هم قمار کردی می روی تو دامن کشان دل بریدی اما بدان می کشد مرا بی گمان حرف این و آن بهانه دست تو دادم ای دل ای دل اسیر رفته از یادم ای دل ای دل من از نفس می افتادم... ...ولی، تو را ادامه می دادم... بگو، چرا نشد به فریادم برسی غم تو را به دل دارم نیامدی به دیدارم دلی نمانده بسپارم به کسی اگر بدانی چه کرده بامن شکنجه ی آن دو چشم روشن اگرچه عاشق همیشه تنهاست ولی چرا تو؟ ولی چرا من؟! بی خبر شو از حال من بعد از این به من سر نزن جای من خودت دل بکن بیخیال من می روی تو دامن کشان دل بریدی اما بدان می کشد مرا بی گمان حرف این و آن بهانه دست تو دادم ای دل ای دل اسیر رفته از یادم ای دل ای دل من از نفس می افتادم... ...ولی، تو را ادامه می دادم... بگو، چرا نشد به فریادم برسی غم تو را به دل دارم نیامدی به دیدارم دلی نمانده بسپارم به کسی