your browser not support this video

"مشکلات زندگی گاهی مثل تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما مثل همیشه دو انتخاب داریم؛ اول آن که اجازه دهیم مشکلات بر ما چیره شده و ما را زنده به گور کنند و دوم آنکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود و پیشرفت" در روزگاری که عزیزانمان یک به یک جلوی چشمانمان پر می کشند، شاید صحبت از امیدواری کمی سخت باشد اما می دانیم امید همچون دارویی است که شفا نمی دهد ولی درد را قابل تحمل تر می کند. درد واژه ای است که این روزها با زندگی ما عجین شده و تاب عشق به زندگی را از ما گرفته؛ دنیایی که با عشق ورزیدن ما به حیات خود ادامه می دهد. در روزهایی که فراز و نشیب های زندگی قدرت صبر و آرامش را از ما گرفته، هنر همان معجونیست که جان تازه ای به روحمان می دهد و موجب قلیان آن می شود. در این میان هنر هفتم "سینما" جایگاه ویژه ای در اذهان ما دارد. آن اکسیری که عصاره ی وجودمان را به اعماق خیال می برد تا به دوردست ها سفر کنیم. برای عاشقان و شیفتگان آن، سینما خود زندگیست. شاید آنان که درونشان به قاب های طلایی سینما گره خورده بهتر بدانند که سینما چه معجزه ی نهفته ای در خود دارد و چه رنگی به زندگی مان می دهد. سینما فرصتیست برای کاهش فاصله ها، برای عاشق شدن و بازی با صُورخیال. آرزوهای کودکیمان را با سینما زندگی می کنیم و کتابچه ی زندگیمان را با آن اشک ها و لبخندهای پس آن قاب نقره ای گره می زنیم. امید داریم آن رقص نیلگون خیال باعث شود بیش از پیش به همدیگر عشق بورزیم و حال خوب هدیه کنیم.