انتشار برلی بار چهارم
بچه ها خیلی خیلی نیاز دارم همایت کنین لطفا هرکی این پارتو می خونه بتزنشر کنه شاید یکی هم دنبال کنندش بشه خواهش می کنم
بازنشر کنین
اگه همایت نشه ادامه نمی دم به نام خدا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاکستری ......................................
پارت پانزده ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نویسنده : A.L ...................................
دایونا بعد از صحبت انرژی بخشش با برادرش به خابگاهش رفت
اما متوجه جغدش شد که انگار خیلی وقت است منتظر است
جغد او سفید و زیبا بود با چشم هایی ابی
و خیره کننده
متوجه نامه ای در کنار او شد که برروی زمین افتاده
با نگاه کردن به نویسنده نامه رنگش از سفید به صورتی مایل به قرمز تغییر کرد
فرستنده : جاستین هنوارا
دایونا با سرعتی غیر قابل تصور نامه را برداشت و به سمت کتابخانه دوید
گوشه ای نوشت و شروع به خاندن نامه کرد
سلام دایونا عزیز
امیدوارم از محل مدرسه جدیدت راضی باشی
هوا انجا خوب است مدرسه ات جایی خوبی قرار دارد
ایا دوست جدیدی پیدا کردی افراد انجا رفتار درستی با تو دارند برادرت چه ! اسمش دراکو بود نه ! موفق به دیدنش شدی خب خدایا سوال برای پرسدن زیاد است اما فقط به اینکه حالت خوب باشد بسنده می کنم . چند لحظه صبر کن
حتی اگر سالی یک بار نامه بدهی باید در هر نامه راجب ان کلاه گروهبند که راجبش گفتی برایم توضیح بدهی ! امیدوارم فراموش نکنی
دوست دارت جاستین
دایونا نامه را به خودفشرد و ارام کاغذی را برداشت
سلام جان
امیدوارم حالت خوب باشد
نامه ات به دستم رسید
خیلی خوشحالم کرد
بله هاگوارتز فوق العادست
و بله هوا هم خوب اس