مامان بابای ا/ت جواب دادن و گفتن شما دو تا باید از هم جدا شین
کوک و ا/ت خیلی ناراحت شدن
ا/ت داشت گریه میکرد
کوک گفت گریه نکن بیبیی گریه کنی منم گریه م میگیره
ا/ت گفت کوک بیا یه کاری تا قبل اینکه کات کنیم انجام بدیم
-هر کاری باشه انجام میدم
بیا اخرین بوسه مون رو انجام بدیم ک جدا شدیم...حرفت رو نمیه تموم گذاشتی
کوک گفت باشه
هر دوتاتون لباساتون رو دراوردین(ادمین منحرف(^///^) خیخی)
بعد کوک روت دراز کشید
گفتی کوک
جان کوک؟
کوک کشیدت جلو صورتش
شروع کرد به بوسه روی لبت
بعد اونقدر بوسه تون طول کشید که به همون حالت خوابتون برد
وقتی بیدار شدین همیچکدومتون لباس تنتون نبود در همون حالتی که خواب بودین اعضا ازتون عکس گرفتن
کوک ا/ت رو بردتا ازمایش بده(بارداری)
بعد فهمیدین که ا/ت باردارهههههه
تموممممممممممممم