نام:باشگاه باب اسفنجی
خلاصه داستان:اختاپوس وقتی به سرکار خود میرفت،ناگهان متوجه این شد که باب اسفنجی و پاتریک در کلبه ای بسیار کوچک بر روی بوته لوبیای بزرگ نشسته اند و او را مسخره میکردند.
به دلیل اتفاقاتی کلبه به سوی جنگل پرتاب میشود و باب اسفنجی،پاتریک و اختاپوس در آن گم میشوند ولی...