your browser not support this video

یکی تنت رو با نیزه از زمین بلند کرد جلو چشام بگو بخند کرد به حلقومت یه نیزه پرت کرد تو اون شلوغی چطور لباس تو در اومد دیدم که شمر کافر اومد با چکمه روی منبر اومد با خدا توی مقتل سوز و سازت رو دیدم وقتی سر جدا میشد چشم بازتو میدیدم ای حسینم واویلا مگه نگفتم به دست نکن انگشترت رو محکم بپوشون پیکرت رو ببین تو حال خواهرت رو تا ابن اشعث رسید تو اون برو بیا زد به پیکر تو با عصا زد برا رضایت خدا زد هر کی هرچی دستش بود بر جنازه ای میزد بر چهل تا پای اسب نعل تازه ای میزد ای حسینم واویلا