نسل ما نسلی ست که درس خواند تا دانشجو شود... شنیده بودیم دانشجو شدن یعنی خوشبختی... ما درس خواندیم...کم یا زیاد ،گاهی با علاقه و گاهی به اجبار... خواندیم تا برای آن چهار ساعت پر استرس آماده شویم...چهار ساعتی که می توانست سرنوشت ما را تغییر دهد... غول بزرگ... کنکور...
وارد یک دنیای جدید شدیم...آدم های جدید...تفکرات جدید...فکر و خیال های جدید.
گاهی کنار درس خواندن عاشق شدیم و گاهی دلتنگ عزیزانمان...شب بیداری کشیدیم برای امتحان...
دانشگاه مثل زندگی بالا و پائین زیاد داشت، گاهی کنار درس ها، آدم های زندگیمان را هم حذف و اضافه کردیم،گاهی به اجبار سر کلاسی نشستیم و گاهی مثل روزهای خوب زندگی، انقدر همه چیز عالی بود که دوست نداشتیم زمان بگذرد.گاهی درسی را فقط پاس می کردیم که تمام شود...مثل روزهایی که تحمل می کنیم تا فقط بگذرد.
گاهی هم امتحان انقدر سخت می شد که به جواب نمی رسیدیم...مثل روزهای سخت زندگی که برای حل مشکلاتمان به جواب نمی رسیم...
کم و زیاد...خوب و بد...بالا و پائین می گذرد... یک روز چشم هایمان را باز می کنیم و می بینیم همه چیز تمام شده... ما می مانیم و به یاد ماندنی ترین خاطرات زندگیمان