your browser not support this video

تا حالا به افق خیره شدى؟ به عمود چى ؟ الکى شبى سرد تر از سرماى روسى غمگین تر از اشکایى شور بدن بى بال و در بندِ روحى که عازمه به پروازى شوم هر چه دارد زِ دنیا به دوشش سنگین ترین سوال اما تووى سر که گناهش از اول چه بوده است چرا ، اوضاع این گونه است؟ نمیداند خانه اش کجاست نمیداند خانه اش کجاست نمیداند خانه اش کجاست نمیداند خانه اش کجاست او که کارى به کارى ندارد نمیداند دنیا مالِ کیست سرش در لاک خود و کار خویش است تنها مهارتش عاشقیست بهش گفتن : زندگی نبرده اون فقط باید بشه برنده برنده ، ولى اون مهم تر از رخِ عقاب داره دلِ پرنده ، پرنده نمیداند خانه اش کجاست نمیداند خانه اش کجاست نمیداند خانه اش کجاست نمیداند خانه اش کجاست گویند دیارش هرگز نیست جا براىِ خواندن ، خواندن ولى دلش زِ رفتن سیر و نیست نا براى ماندن ، براى ماندن نمیداند خانه اش کجاست نمیداند خانه اش کجاست نمیداند خانه اش کجاست نمیداند خانه اش کجاست شوبیین ، دگران