your browser not support this video

پارت آخر:۰۰۰۰۰۰۰ همتا: خدا رو شکر که همه چیز تموم شد ۰۰۰۰۰۰۰۰ کاوه : آره خیلی خوب شد معلوم شد که بابای من بی گناه بوده ۰۰۰۰۰۰۰ مهتاب : ماهرخ حقش بود کسی که برای نابودی زندگی دو نفر تلاش می کنه این واقعا حقشه ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ فرزاد : ای بابا حالا چه وقت این حرفا هست، مثل اینکه یادتون رفته آخر همین هفته عروسی داریم ۰۰۰۰۰۰۰۰ فرزاد و مهتاب و کاوه و همتا تو یک روز عقد کردند و شبش عروسی گرفتند ۰۰۰۰۰۰ اون ها رو به روی هم خونه گرفتند توی یه ساختمان با کلاس ۰۰۰۰۰۰ ۵ ماه بعد مهتاب باردار شد و ۹ ماه بعد هم بچه ی فرزاد و مهتاب به دنیا اومد و اون ها اسم دخترشون رو گلشیفته گذاشتند۰۰۰۰۰۰۰۰۰ دوستان گلم و آجی های نازم اینم از پارت آخر رمان سایه های بلند لطفاً حمایت کنید دوستتون دارم