مهربونی یزدی ها متفاوته، از ته دله. همه می خوان ببرنت خونه خودشون و ناهار و شام بدن بهت. انقدر این چند روز محبت دیدیم که باید به جرات بگم هیچ جای دنیا ندیدم این مهر و محبت خالصانه رو.
دیروزم که برام از روی لایو بالش پر آوردن. امید به قدری با محبت بود که خجالت کشیدم. آقای ارجمند خمیر نون لتیر آورده بود و مصطفی هم که امروز نقل آورده بود و می گفت که دو روزه با موتور دنبالمه. امروز تو لابی هم کلی هدیه مختلف آورده بودن.
شرمنده همتونم و خیلی دوستون دارم.