از دیده خون ِ دل همه بر روی ما رود، بر روی ما ز دیده چه گویم چهها رود، ما در درون ِ سینه هوایی نهفتهایم، بر باد اگر رَود دل ِ ما زان هوا رود، خورشید ِ خاوری کُند از رشک جامه چاک، گر ماه ِ مِهرپرور ِ من در قبا رود، بر خاک ِ راه ِ یار نهادیم روی خویش، بر روی ما رواست اگر آشنا رود!