ا/ت:دیدم ریوجین با گریه به سمت حیاط رفت رفتم کنارش نشستم ازش پرسیدم که چرا گریه کرده ریوجین:من حرفای مدیر رو شنیدم که داشت با آقای جانگ (معلمی که بهش ازار جنسی رسونده ) شنیدم که می خواست دوباره آقای جانگ رو دوباره به مدرسه برگردونه(بمیرم واسه مظلومیتت )ا/ت:نمیدونم وقتی این چیزارو گفت کنترلمو از دست دادم که از شدت عصبی بودنم لبامو رو لبش گذاشتم یه دقیقا گذشت که دیدم ریوجینم همراهی می کنه ،ریوجین:دیدم ا/ت داره منو می بوسه که باعث میشد یه کمی از دردام کم بشه ا/ت:ریوجین من قول میدم ازت به خوبی مراقبت می کنم (پرش زمانی)ا/ت:رفتیم سر کلاس که اون مردک اومد تو کلاس قشنگ نگاهای مظلوم ریوجین و اون مردک رو که رو ریوجین بود حس می کردم که ریوجین دستمو گرفت تا پایان کلاس اون مردک به ریوجین نگاه می کرد )زنگ خورد)ا/ت:دیدم داییم اومد دنبالم ولی هرچی گفتم وایسه تا ریوجینم بیاد گفت نه(چه دایی بیشعوری) الان یعنی ریوجین با اون مردک تنهای دوباره قراره اون اتفاق بیفتهجانگ:ریوجین شی تو صبر کنریوجین:آقا لطفا ولم کنید ولی جانگ نزدیک دختر شد و بزور لبای دختر روبوسی(بقیشون به مغز خودتون میسپارم)سوم شخص:دختر دوباره با احساس گناه به خونه رفت که یه دفعه باباش که دوباره مسته کرده بود جلو در وایسادم بود که اون زن گوش هم بهش دستور میدادبابا ریوجین:هه اومدی فکر نکنم من قبول کنم آقای جانگ بهت دست زده باشه چون اون معلومهمامان:هه عزیزم اون الان یه آدم دست خوردی چطوره ازون انباری هم بیندازیم بیرون )پرش زمانی)ریوجین:باگریه(هه تویه این بارون تو سرما چیکار کنم وسط خیابون که یه دفعه دید یه ماشی با سرعت داره میاد که رفت بپره جلو که یه نفر اونو کشید بغلش