سلام سلام به کیوتای خودم خب اینم قسمت ۱۵ با هزاااار سال تاخیر O_o خب انتظار ها به پایان رسید و از بن در اومدم متاسفانه قسمت۱۴ پاکیده شد به دلیل اهنگ با کلام بلک پینک اما اشکال نداره اینم قسمت ۱۴:
کاترین میخواست غذا بپزه ولی اذوقه برای پخت غذا نداشتند پس به سوپر مارکت رفتند و ماد غذاییشون رو خریدند در راه برگشت به خونه ماریا صدای گریه شنید و با کاترین دنبال اون صدا رفتند وقتی به اون قدا رسیدند دیدن که چند پسر دارند یک دختر بع نام سوزی رو اذیت و مسخره میکنند کاترین گفت: چیکارش دارین بزارین بره. پسر ها کاترین رو مسخره کردن و کاترین به یاد بچگی خودش که خیلی بی دست و پا و دست و پا چلفتی بود افتاد و گریه اش گرفت ماریا دلداری اش داد و پسر ها باز مسخرشون کردن ماریا که خیلی خیلی اعصبانی شد پسر ها رو کوری هُل داد که مثل سوسک پهن زمین شدند ماریا که خیلی حالش جا اومده بود گفت: دیگ یادتون نره دخترا رو دست کم نگیرید پسر ها که ترسیده بودند و در حالا فرار بودند گفتند: این دخترا هم جنبه شوخی ندارنا کاترین و ماریا سوزی رو به خونه ی خودشون بردندو بهش لباس دادند و بعد کاترین غذا پخت و بعد از غذا اونها تصمیم گرفتند که برای سوزی چند تا لباس بخرند و بعد.. این قسمت میشه
برا قسمت بعدی ۵٠ تا لایک
مرسی کیوتام
بچه ها دیگ مخفف اسماشونو یاد بگیرین چون ممکنه من اینجوری بگم
ماریا: ماری
کاترین: کتی
Ok؟
فعلا بای