your browser not support this video

سیاوش در بازگشت از پنج سنگ در کاروانسرایی اطراق می کند. همزمان کاروانی که سارای گرجی را به تهران می برند نیز سر می رسد. شب عده ای سارق به کاروانسرا حمله می کنند. سیاوش جان سارا را نجات می دهد اما خود زخمی می شود. جیران بیقرار است. او نمی خواهد به دربار شاه برود اما مگر کسی می تواند به درخواست شاه جواب رد بدهد؟