موقعیت مهدی فیلمی از هادی حجازی فر است که مورد اقبال جشنواره فجر قرار گرفت. فیلمی که هیچ وقت نمی تواند ما را به اندوه سوژهاش نزدیک کند. اولین نکتهای که به آن برخورد کردم استیصال سینمایی فیلم ساز بود. فیلم ساز غرق در زبان و فرهنگ خود است. می خواهد واقعیت را برای دوربین بسازد. می خواهد محمد حسین مهدویان دیگری باشد که اشتباهات او را تکرار نکند. اما متاسفانه مهدویان هم نیست. او کارگردانی را از نیکی کریمی و مهدویان وام گرفته و با تفکیک پرده ها، که شاید تنها وجه ادبی فیلمنامه است، می خواهد متفاوت جلوه کند.
*باکریهای محجوب
فیلم حجازی فر آن قدر آشنا برایمان شروع می شود که هیچ جذابیتی برای ادامه آن پیدا نمی کنیم. فیلم با تلاش های نافرجام دوربین که قبلا در کارهای مهدویان دیده شده به همراه ارائه نوستالژیک تیتراژ آغاز می شود؛ سپس باکری را می بینیم که منتظر است تا همسر آیندهاش را ببیند، صبر او لبریز می شود که ناگهان صدای زنگ خانه می آید، خود این حرکت یعنی که ازدواج برای رفع نیاز و از سر تکلیف. از طرفی اصلا مشخص نمی شود که چرا به ناگهان همسر او از جا بلند می شود و چرا پاسخش مثبت است. محجوبیت در رفتار مهدی باکری و برادرش مردانگی نمی سازد. او با زاویه نسبت به همسرش می نشیند، در چشم هایش نگاه نمی کند، سر به زیر و فروتن نشان است و...
برای مطالعه کامل این یادداشت به لینک زیر مراجعه نمایید: