your browser not support this video

اين قطعه مربوط به مراسم مناجات شب بیست‌و‌نهم ماه رمضان در سال ۱۴۰۰ مى‌باشد كه در حرم امام رضا (عليه‌السّلام) اجرا شده است. براى دسترسى به آثار حاج محمود کریمی، می‌توانید به پايگاه اطلاع‌رسانی فطرس مراجعه نمایید. متن شعر: ببین می‌توانی بمانی، بمان عزیزم تو خیلی جوانی، بمان تو هم مثل من نیمه‌جانی، بمان زمین‌گیر من، آسمانی، بمان اگر می‌شود می‌توانی، بمان تو نیلوفرانه‌ترین یاس شهر وجود تو، کانون احساس شهر دعاگوی هر قـدرنشناس شهر نکش دست از دست دستاس شهر نباشی، چه آبی چه نانی بمان چه شد با علی همسفر ماندنت چه شد پای حرف پدر ماندنت چه شد ماجرای سپر ماندنـت پس از غـصه‌ی پشـت در ماندنت ندارد علی هم‌زبانی، بمان برای علی بی تو، بد می‌شود بدون تو، غم بی‌عدد می‌شود نرو که غرورم لـگد می‌شود و این سـقف، سـنگ لحد می‌شود تو باید غمم را بدانی، بمـان چرا اشک را آبرو می‌کنی چرا چادرت را رفـو می‌کنی چرا اسـتخوان درگلو می‌کنی چرا مرگ را آرزو می‌کنی چه کم دارد این زندگانی، بمان الهی بمیرم، پرت سوخته دلم با دل دخترت سوخته تو که نیمی از معجرت سوخته بگو محسنم در برت سوخته تو یک کوه آتش‌فشانی، بمان بمیرم که آتش به گیسوت خورد و تیزی در هم به پهلوت خورد و دست کسی نیز بر روت خورد اگرچه نگاهم به تابوت خورد اگر راه دارد بمانی، بمان