سن و سالم کم بود غرق ِ بازی بودم
به همون دنیای ساده راضی بودم
شاد بودم شاد و سر خوش و بازی گوش
سادگی دنیامو میگرفت در آغوش
هر کجا می رفتم می شکفتم در خود
شیطنت می کردم عشق جاری می شد
اون روزا یادم هست زندگی با ما بود
پدرم می جنگید مادرم زیبا بود
روزهای خوب و بی صدا سوزوندیم
بین ِ اون بازی ها کاش جا می موندیم
روزهای خوب و بی صدا سوزوندیم
بین اون بازی ها کاش جا می موندیم..
♫♫♫
عشق می دادیم و می گرفتیم از هم
قهرها کوتاه بود و دوستی ها محکم بود
زندگیمون خالی از غم و ماتم بود
شاد بودم وقتی سن و سالم کم بود
روزهای خوب و بی صدا سوزوندیم
بین اون بازی ها کاش جا می موندیم..