حسرت عشقی به دل دارم که طوفان میکند
زخم دل را با نمک عمریست درمان میکند
هرگز از یاد نبرم آنکه مرا بی سر و سامان خودش کرد
هرگز از یاد نبرم آنکه مرا اسیر چشمان خودش کرد
هرگز از یاد نبرم من که دلم را به که دادم
هرگز از یاد نبرم من که به پای که فتادم
آنقدر از تو نوشتم که خودم رفته ز یادم
هرگز هرگز نکنم نگهی به نگاه کسی
که اگر تو به داد دلم نرسی میمیرم
هرگز هرگز ندهم دل خود به هوای کسی
بی تو در قفسم نبود نفسی شیرینم بی تو میمیرم