راهی بزن که آهی بر سازِ آن توان زد، شعری بخوان که با او رطلِ گران توان زد، بر آستانِ جانان گر سر توان نهادن، گلبانگِ سربلندی بر آسمان توان زد، قدِ خمیده ی ما سهلت نماید اما، بر چشمِ دشمنان تیر از این کمان توان زد، در خانقه نگنجد اسرارِ عشق بازی، جامِ میِ مغانه هم با مغان توان زد!