«جاودانگی» با تمام تسلیبخشیهایش، آنگاه که به دیرینگی در رنج منتهی میشود، میتواند رعبانگیزترین مفهومی باشد که در اندیشۀ بشر حضور دارد.
ابدیت یافتن حصار یأس و تکرار هرروزۀ جهانی درونی که به خاکستر رنج آغشته است، به سلاخی روح میماند و عاطفه.
پیر شدن به پای اندوه و زیستن تا آستانۀ مرگ در محیطی که روان انسان در آن رنج میکشد، نقض روشن آزادگی مطلوب بشریت است.
اسارت در بند ترسها و عادتها همان مهلکترین ورطهای است که در آن بیش از همهچیز، «روح» است که پیر میشود.
و آنگاه زیستن با روحی فرتوت و ناتوان چگونه ممکن خواهد بود؟
.
بی آنکه از سقوط واهمهای داشته باشی به فرار از تنگنای اندوهت بیندیش و ابدیت روحت را به آرامش رهایی و آزادگی آغشته کن.
تو خود، آفریدگآری