خلاصه داستان: لوح های زرین به دست چرم چی افتاده است. ابی نقشه ای می کشد که یکی از تابلوهای با ارزش چرم چی را با یک تابلوی بدلی عوض کنند و بعد با داشتن تابلوی اصل، لوح ها را از چرم چی پس بگیرند. اما نمی دانند که ستوده ظلی چه نقشه ای برای آن ها کشیده اند.