یک زوج جوان از طبقهٔ متوسط به خانهای در حومهٔ شهر نقلمکان میکنند، اما حضور نیرویی در نیمههای شب، که ممکن است شیطانی باشد، آرامششان را برهم میزند. هرچه میگذرد، فعالیتهای مرموز این نیرو بیشتر و بیشتر میشود، بهویژه وقتهایی که زوج جوان در خوابند.
کیتی و دوستپسرش، میکا، سه سال است با هم زندگی میکنند که ناگهان درمییابند وقتی خوابند، نیرویی آنها را تسخیر میکند. کیتی به میکا اعتراف میکند که از وقتی ۸ ساله بوده حضور این نیرو را احساس میکردهاست. میکا اعتقادی به نیروی شیطانی ندارد و دوربینی میخرد تا فعالیتهای شبانهٔ آن را ضبط کند. کیتی از یک متخصص ارواح به نام فردریکس کمک میخواهد. فردریکس هم حضور شیطان را احساس میکند و به آنها توصیه میکند با یکی از دوستانش تماس بگیرند.