your browser not support this video

بچه هااین رمانومن نیمه کاره گذاشتمش بخاطراین‌حمایت نمشدازش ولی الان ادامش دادم پارت اول تاچهارم توی کانالم هست میتونین بخونین.....(گوشی مهتازنگ خورد)مهتا-الوسلام جانم یکتا)(یکتاخواهرمهتا)یکتا-سلام کجایی؟)مهتا-اممم کافم بارهام)یکتا-دروغ میگی بیمارستانی پیش امیر)مهتا-توازکجامیدونی؟؟؟)یکتا-حالابهت میگم باز)مهتا-چیه بهت میگم دخترتوازکجامیدونی ها؟؟؟اصلاالان کجایی تو؟)یکتا-همون جایی که هستی)مهتا-اینجاچیکارمیکنی؟؟)یکتا-اومدم به امیربگم که بهش علاقه دارم)مهتا-چی میگی هااااین تازه عمل کرده تازه فهمیده که رستام اونودوسش داره)یکتا-چییی رستاادوسش داره غیرممکنه خودش بهم گف هیچ علاقه ای به امیرنداره ویه گذشته داره که ازش درس عبرت گرفته ودیگه عاشق نمیشه چرادروغ میگی)مهتا-به جان رهام به جان خودت دروغ نمیگن الان خودشم اینجاس)یکتا-باشه میدونم چیکارکنم)(گوشیوقطع کردورفت توی سالن بیمارستان رفت سمت اتاق امیر)رستا-یکتاچیکارمیکنی؟)یکتا-میخوام برم به امیرگذشتتوبگم)رستا-توروخدانکن باهام این کارونکنننننن)یکتا-نمیتونم)رستا-یکتاااااااااااااااازندگیمواتیش نزنننننننننننن)(بافریادوگریه)یکتا-شرمندههه)(رفت تواتاق امیر)ادامه رمان فردامیزارم