your browser not support this video

اگر گم گردد این بی‌دل، ازان دلدار جوییدش وگر اندر رمد عاشق، به کوی یار جوییدش وگر این بلبل جانم بپرّد ناگهان از تن ز هر خاری مپرسیدش، در آن گلزار جوییدش اگر بیمار عشق او شود یاوه ازین مجلس به پیش نرگس بیمار آن عیّار جوییدش وگر سرمست دل روزی زند بر سنگ آن شیشه به میخانه روید آن دم، ازان خمّار جوییدش هرآن عاشق که گم گردد، هلا، زنهار می‌گویم برِ خورشید برق‌انداز بی‌زنهار جوییدش وگر دزدی زند نقبی، بدزدد رخت عاشق را میان طرّهٔ مشکین آن طرّار جوییدش