رمان لجباز
پارت ۱۲
#لجباز
نیکا : عمه شدیم
پانیذ: چی میگی تو
نیکا: برو خودت ببین
پانیذ: یهو ارسلان دیانا رو دیدم ... وای خاکبسرم
ارسلان: یهو بیدار شدم دیدم دیانا تو بغلم پانیذم داره جیغ میکشه .... چیشده چیشده
پانیذ: من این سوال باید بپرسم
ارسلان: چرا
پانیذ: دیانا تو بغل تو چکار میکنع
ارسلان: ها اینو میگی
پانیذ : دقیقا همینو میگم
ارسلان: بد خواب بود به خاطر همین
پانیذ : امروز عشق سابقت میاد یعنی نامزد قبلیت
ارسلان: شقایق؟
نیکا: کاشکی دوباره نامزد کنید
ارسلان : اه بسهههه