به بهانه ۲۱ شهریورماه که گذشت، روز ملی سینما.
بعد از انقلاب تقلا برای داشتن سینما زیاد است. حتی در برهه انقلاب که فیلمسازی برای مقطعی کاملا تعطیل شد، با فاصله کمی کار خود را از سر گرفت. عمده مسئله معماران سینمای پس از انقلاب؛ ایجاد نوعی سینمای روشنفکرپسندِ جشنوارهای بود. فیلمهایی که دفاع از رویکرد محتواییشان راحتتر مینمود. همچنین دستاندرکاران سینمای روشنفکری پیش از انقلاب را نیز اقناع میکرد. اما موج و فشار سینمای بدنه پیش از انقلاب که میخواست باشد و بماند هم زیاد بود. پس تولید سینمایی خلاصه در این دو نوع میشد. و گره کار هردو نوع گم کردن مخاطب جدید بود. مخاطبی که تازه ان.ق.ل.اب کرده بود و «سینما» میخواست. نه با روایت آسان و مبتذل فیلمفارسی کنار میآمد و نه با روشنفکرمابی.
سینمای ایران تاب و ظرفیت چنین مخاطبی را نداشت، وقتهایی که موفق میشد؛ جوانهای فیلمسازی بودند که با داستان این مردم همساز شدند و جوانه زدند؛ حاتمیکیا، مجیدی، ملاقلیپور و... مسعود فراستی از اواسط دهه ۶۰ که در سروش مینوشت و بعدتر که همراه سید مرتضی آوینی در سوره بود، تا امروز در طرح این مسئله پیشرو بوده است. طرحی که سینما را فارغ از تمام بحثهای فنی، زیباییشناسی و تخصصی در عمومیترین وضعیت ممکن یعنی در نسبتی با مردم و مخاطب واقعی میخواهد.
این موضع در برابر سیاستهایی قرار میگیرد که آن زمان این مخاطب واقعی و عمومی را نادیده میانگارند.
منبع: سیمافکر