اوکیو چان و والت درحال راهنمایی کردن شو(با چشای بسته)که کجا بره
شو:ام...اوکیو چان،والت میشه بگی دارید منو کجا میبرید؟
اوکیو چان و والت با خنده ریزی:خواهی دید!
بالاخره به خونه ای رسیدیم و چشم بند شو رو در میاریم-
شو:میگم چرا اینجا اینقد تاری...
که یهو همه لامپا روشن میشه!
همه باهم تولدت مبارک شوووو
(تولدت مبارک پسرک چشم خونین:)کسی که با یبار برد اینقدر به خودش مغرور میشه زیاد دووم نمیاره!)