با همهٔ بی سر و سامانیام
باز به دنبالِ پریشانیام
طاقتِ فرسودگیام هیچ نیست
در پیِ ویران شدن آنیام
آمدهام بلکه نگاهم کنی
عاشقِ آن لحظهٔ طوفانیام
دل خوشِ گرمای کسی نیستم
آمدهام تا تو بسوزانیام
آمدهام با عطشِ سالها
تا تو کمی عشق بنوشانیام
ماهیِ برگشته زِ دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانیام
خوبترین حادثه میدانمات
خوبترین حادثه میدانیام؟
حرف بزن ابرِ مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانیام
حرف بزن، حرف بزن سالهاست
تشنهٔ یک صحبتِ طولانیام
ها... به کجا می کِشیام خوبِ من؟
ها... نکشانی به پشیمانیام!
شاعر: محمدعلی بهمنی
دکلماتور: جواد سروری
#جواد_سروری #جوادسروری