your browser not support this video

. چهارمین شهید محراب درقامت امام جمعه‌ای مردمی در سال ۱۳۳۵ بود که آیت اللّه اشرفی به همراه چند نفر دیگه از طلاب علوم دینی، به دستور آیت اللّه #بروجردی به کرمانشاه مهاجرت کردند تا معارف اسلامی رو در منطقه غرب کشور تدریس کنند. بعدها که آیت اللّه بروجردی فوت کرد، آقای اشرفی میخواست به قم برگرده اما به خاطر محبوبیت زیادی که بین مردم پیدا کرده بود، با مخالفت اون‌ها روبه رو شد؛ واسه همین، از ترک شهر منصرف شد و به فعالیت‌هاش در اون دیار ادامه داد. همیشه تاکید داشت که «واجبات را به‌جا بیاورید، اما در مورد #مستحبات، بدانید که هیچ مستحبی، بالاتر از خدمت به #محرومان و دستگیری از ضعفا نیست!». به چیزی که می گفت باور داشت و عالمِ بی عمل نبود. نشون به اون نشون که در خونه‌ای بسیار کوچک و قدیمی زندگی می‌کرد که نزدیک به ده سال تعمیر نشده بود؛ خونه‌ای که سقف اتاق و راهرو اون در حال ریزش بود و بخشی از گچ‌های دیوار ریخته بود، ولی هرگز رضایت نمی‌داد که اطرافیان خونه رو تعمیر کنند. می‌گفت:«خانه‌های مردم را هواپیماهای #عراقی خراب کرده‌اند و بندگان خدا زیر چادرها زندگی می‌کنند، [آن وقت] شما می‌خواهید خانه را تعمیر کنید. پولی را که برای گچ می‌خواهید بدهید، به جنگ زده ها بدهید [که] ثوابش خیلی بیشتر است.» چهارمین شهید #محراب، مدتی قبل از شهادتش به دلایلی احساس کرده بود که زمان سفر فرا رسیده. حدود یک ماه قبل از حادثه نماز جمعه، دقیقا در همون محل دفن خودش ایستاده بود و می‌گفت: «این جا عجب جای خوبی است، من از این جا بوی #بهشت را استشمام می‌کنم، اگر من لیاقت شهادت را پیدا کردم مرا در همین جا دفن کنید.» @farzandeIRAN_ir