بروس وین در کودکی داخل چاهی میافتد و مورد هجوم خفاشها قرار میگیرد و به همین دلیل وحشتی از خفاشها در وجودش نهادینه میگردد. کمی بعد، یک شب که با پدر و مادرش در حال بازگشت از سالن اوپرا هستند، پدر و مادرش توسط دزدی به نام جو چیل کشته میشوند و آلفرد پنیورث خدمتکار خانوادگی آنها، بروس را بزرگ میکند. چهارده سال بعد، چیل در ازای شهادت بر علیه کارمین فالکونی آزادی مشروط میگیرد