your browser not support this video

این شعر رانندگان در روز حمل و‌نقل تقدیم به همه رانندگان سنگین و سبک تقدیم به رانندگان به نام خداوند رانندگان همان پر تلاشان ، همین خستگان به آنان که در شهر یا جاده ها توکل نموده به لطف خدا درودی به آنها که هنگام جنگ نترسیده از تیر و توپ و تفنگ همه جان به کف سوی میدان شدند گروهی ز خیل شهیدان شدند به هنگام صلح و به سازندگی بدیدی از ایشان چه پایندگی به «تاکسی» سواران پر حوصله کسی را نباشد از ایشان گله به آنها که هر جا تشرف کنند به عشق مسافر توقف کنند به «نیسان» آبی که با حمل بار رود چارچراغ و ندارد قرار به آن شوفر شاد و گاهی عبوس یکی «اتوبوس» و یکی «مینی بوس» به «خاور» که مظلوم هر جاده است پیاده از او پیش افتاده است به « لیلان » سواری که ورزیده است ز فرمان سفتش بنالیده است به آنها که با « دیزل » و « داف » و « ماک » نمودند خدمت به این آب و خاک به « فابریک » ، « قپونی » به « تک » یا به « جفت » که هرگز نگفتند حرفای مفت ! به « بونکر » نشینان بی حاشیه که گویی همه بارشان کاشیه به آنانکه با « دنگ و فنگ » و « هوو » نخوردند نان و نخوردند پلو کسانی که با « اف اچ » و « جفت سوپر » بسی خون دل خورده از یک شوفر به « نفتکش » سواران پر استرس به « آکسور » به « آتگو » به هر مرسدس به « اسلب بران » و به آن « رول کشان » همه سوی مقصد چه دامن کشان « لبه دار » ، « اتاقی » ، « دو محور » ، « کفی » به هرگونه باشی همه در صفی به « مایلر » سواری که اندر خروش کلافه که در سینه آورده جوش چه « ولوو » چه « توربو » چه « اینتر کولر » چه شمش و چه سیمان چه بار کولر چه « توپی طلا » و چه با « انگلی » به کابین بخوابی و یا صندلی همه زحمت است و همه دردسر که گوید ز اینها ندارم خبر !؟ به آنها که با دود و دم دشمنند فقط گاه و بیگاه لبی میزنند هم آنان که خسته ز رنج سفر به شلوار کردی همی در گذر به هم سرویس با مرام و خفن که گوید هم اول تو بارت بزن به « زاغه » به « رازون » ، « بلوط بلند » به « تنگ فنی » و جاده های قشنگ به هنگام برف و به بارندگی ببینی از آنها چه مردانگی همه اهل خانه به دلواپسی که ای جان بابا تو کی میرسی ؟ نه تفریح ، نه شادی ، نه آرامشی همین قسط سنگین شده چالشی! به نسل قدیم و به نسل جدید که این رشته را کی توانی برید ؟ به آنها که از بین ما رفته اند در آغوش خاکند و هم خفته اند همه را یکایک فرستم درود غرض زین سخن یاد روی تو بود تو ای نازنین مرد ایران زمین سزاوار تحسینی و آفرین . . . قدیما هر آنکس که راننده بود به مردی و غیرت هم افسانه بود چنان عزت و آنچنان احترام نبودی بدینگونه کس را مقام ولیکن بدین دوره و روزگار کمی مانده از آن همه اعتبار خدایا به حق بنی فاطمه بلا را ز ایشان بده خاتمه همه در پناه خدا در سفر که هرگز نباشد بر ایشان خطر اگر چه زمانه « مرادم » گرفت همه تکیه گاه و پناهم گرفت ولی نام نیکت بود برقرار به این یادگارت کنم افتخار به روح تو و آن شهیدت درود به یاد شما کرده ام این سرود