خلاصه ی قسمت چهاردهم لحظه گرگ و میش:مردی که دانشگاه را بهم ریخته بود به هراست میبرند،او ادعا میکند حنا زن اوست اما حنا میگوید که او فقط پسر عموی اوست و نسبتی با او ندارد.او را از دانشگاه بیرون می اندازند.یاسمن با تلفن منزل هر روز با حامد حرف میزند.حنانه تصمیم میگیرد چند روز به دانشگاه نرود. فردای آن روز سروش مطلق به طالب که بیرون دانشگاه منتظر رفت و آمد حنانه بود،میرود و به یاسمن اشاره میکند.او هم یاسمن را تعقیب میکند.یاسمن که آن دو را باهم میبیند سعی میکند به نحوی از دست او فرار کند.فردای آن روز وقتی