همزاد شاه آینده کشور که حس میکرد از لحظه تولد هیچکس منتظرش نبوده و با این که لااقل چند ماه منتظر هر نوزادی هستن، نهایتا پنج ساعت منتظر اون موندن، برعکس برادرش هیچوقت حس نکرد که انتخاب شده و هیچوقت حس برگزیده بودن بهش دست نداد. میگفت من خیلی زود احساس کردم که چیزی بیشتر از یه بیگانه نیستم و باید برای خود خودم جایی باز کنم. سالها بعد خیلیها ازم انتقاد میکردن و میگفتن که من توی این کار خیلی زیادهروی میکنم و حضورم همه جا احساس میشه؛ در حالی که توی دوران کودکی، خیلی کم مورد توجه قرار گرفته بودم.