این پارت آخره فیک بعدی از جیمینه به اسم (ایدل)امیدوارم از این فیک خوشتون اومده باشه________________________________پارت ۸(آخر)کوک بردت همه جاهایی که خاطره داشتی و برای استراحت رفتید یه کافی شاپکوک: چی میخوری؟ا/ت: کیک شکلاتیکوک: باشه کوک سفارشو داد و بعدش رفت دستشویی از زبان ا/ت: داشتم به همه جاهایی که کوک بردم فکر میکردم که یهو سرم درد گرفت و همه چی مثل یه فیلم از جلوی چشمام رد شدکوک: خب بعد از اینجا میبرمت یه جای دیگه که شاید یادت بیادا/ت: نیازی نیست چون من یادم اومد کوک: واقعا؟ ا/ت خیلی دوست دارممممما/ت: ولی من بیشتر دوست دارممماز کافی شاپ اومدید بیرون و رفتید دم دره که پایینش دریا بود ، تو داشتی به دریا نگاه میکردی که یهو یه دخترو دیدی که همینجوری داره میره سمت دره ا/ت: اون داره چیکار میکنهه؟کوک: کی؟ا/ت: اون دختره ، میخواد خودشو بندازه پایینننسریع رفتی سمتش و بهش گفتی که این کارو نکنه ولی وقتی برگشت سمتت دیدی که اون ویولتهویولت: چرا نکنم؟(داشت گریه میکرد)ا/ت: هرچی هم که شده باشه تو نباید این کارو بکنیکوک هم اومدکوک: ویولت بس کنویولت: من آدم بدی نبودم ا/ت: باشه باشه بیا اینور حالاویولت: من ....من متاسفم که با ماشین بهت زدم ا/ت: باشه اشکالی ندارهههویولت: کوک از تو هم معذرت میخوام ، منو ببخشینا/ت: ویولت ما بخشیدمت مگه نه کوک؟کوک: آره آره بخشیدیم ا/ت: ویولت ما میتونیم دوست باشیم لطفا بیا اینورویولت: توی این ۲ سال که توی کما بودی کلی فکر کردم به همه کارام فکر کردم من لیاقت زنده بودن ندارم ، من آدم بدی شدم ، من ویولتی نبودم که همه بدی کنهکوک: درسته نبودی ولی آدما اشتباه میکنن ا/ت: درسته ، پس بیا اینور تو میتونی اشتباهتو جبران کنیویولت: آره میتونم با این کار میتونما/ت: ویولت به من نگاه کن ما دوست بودیم بازم میتوتیم باشیمویولت: نمیشه ا/ت من از اینکه دوستت بودم خوشحالم ، من من واقعا متاسفم برای همه کارامویولت اینو گفت و پرید پایینا/ت و کوک: نههههههههه ویولتتتتتتتتتتارتفاع زیاد بود برای همین ویولت قبل از اینکه بخوره زمین گفت دوستون دارم و مُردتو و کوک داشتین گریه میکردین ، تو از بالا به ویولت نگاه کردی موهاش روی صورتش ریخته بودرفتین پایین دره و تو سمتش رفتی که موهاش رو کنار زدی و دیدی یه لبخند زده به دستش دست زدی که دیدی سرده و فهمیدی که مرده زنگ زدین بیمارستان و ویولت رو بردن و بعد ۳ روز خاکش کردین۱ سال بعداز زبان ا/ت: الان ۱ سال از مُردن ویولت میگذره و منم الان اومدم که یه گل بذارم سر خاکش و من هر ماه این کارو میکنم ، داشتم گل هارو میذاشتم که یهو به گوشیم پیام اومدپیام: کوک حالش بده اگه میخوای زنده بمونه بیا به این آدرسسریع رفتی به اون آدرس رسیدی یه خونه قشنگ بود ، رفتی داخل خونها/ت: کوکککک(داد زدی)چراغا خاموش بود که صدای پای یه نفر اومد برگشتی سمت اون شخص که یهو چراغا روشن شد و اون کوک بودا/ت: کوک تو خوبی؟ کوک: اوهوما/ت: منو ترسوندیکوک: معذرت میخوام فرشته ی مناطرافتو نگاه کردی که دیدی بچه های مدرسه و پدر و مادر کوک هم هستنا/ت: کوک اینجا چخبره؟کوک جلوت زانو زد و گفتکوک: ا/ت حاضری بقیه عمرتو پیش من باشی ؟تو جلوی دهنتو گرفته بودی که بلند گفتیا/ت: بله بلهههههههههکوک: حلقه رو کرد دستت و همه دست زدنپدر و مادر کوک اومدن پیشتپدر کوک: ا/ت دخترم ما متاسفیم که کلی سختی کشیدیمادر کوک: مارو میبخشی دخترم؟ا/ت: بله میبخشمسانی سریع بغلت کرد و گفت که مبارک باشها/ت: سانی این حلقه دستت چیه؟سانی: آممممممجیمین: من ازش درخواست ازدواج کردما/ت: واییییی مبارک باشههههههسانی: میسیییییا/ت: جیمین ناراحتش کنی با من و کوک طرفیجیمین: چشم چشمهمه داشتن میخندیدن که گفتیا/ت: جای ویولت الان خالیه ولی من مطمئنم که اون الان داره مارو از اون بالا نگاه میکنه ، اون دوست خیلی خوبی بودکوک: آره موافقمو همه برات دست زدن و جشنو ادامه دادین و بعد ۴ سال تو و کوک صاحب یه دختر شدین که تو بخاطر ویولت اسم دخترتون رو ویولت گذاشتی و کلی باهم خاطره های قشنگ ساختین پایان:)فالو؟لایک؟کامنت؟