مسعود شصتچی که در گذشته به دلیل تغییر هویتها به دادگاه رفته بود و حکم شش ماه زندانی گرفته بود به خانه بازگشته اما سحر نامزد او با رئیس پیر اداره ثبت احوال به خواست پدرش و نه به رضایت خود ازدواج کرده ولی هنوز به مسعود شصتچی علاقه دارد.
مسعود از اداره ثبت احوال اخراج شده و همه به دلیل سابقه گذشته وی او را سرزنش میکنند و حاضر به استخدام وی نیستند.